🌟 تفاوت بین مسئله و خواسته 🌟
یکی از پرتکرارترین اشتباهات در میان استارتاپهای نوپا این است که مسئله بهدرستی شناسایی نشده و کارآفرینان مستقیماً وارد ارائهی راهحل میشوند. در بیشتر موارد، این رویکرد به دلیل ایدهای است که به نظرشان جذاب آمده** و فرصتی مناسب برای اجرای آن دیدهاند. اما باید توجه داشت که 💡 ایدهها در واقع راهحلهایی برای مسائل هستند.
🎺 آغاز کردن کار با ایده، مانند این است که سرنا را از سر گشادش بنوازیم؛ این رویکرد یکی از پرریسکترین مسیرها برای استارتاپها است.
—
برای نوشتن و شناسایی صحیح یک “مسئله”، به ویژگیهای زیر توجه کنید:
1. مسئله برای کاربر است، نه کارآفرین! مسئله باید از زاویهی نیازهای کاربر تعریف شود. 👤
2. مسئله معمولاً از یک مانع یا دشواری واقعی در مسیر کاربر به دست میآید. هر مسئله بهنوعی عدم توانایی یا سختی در رسیدن به هدفی مشخص است. 🔄
3. حل شدن مسئله باید بهسادگی قابل تشخیص باشد. مسئله به معنای فقدان راهحل نیست؛ بلکه به معنای وجود یک مشکل واضح است. ✅
4. در اغلب (80%) موارد، مسئلهی اصلی بهصورت زمانبر بودن انجام کار برای کاربر نمود پیدا میکند. ⏳
👓 دیدن مسئله از زاویهی کاربر اولین قدم برای درک واقعی نیاز او است. بیان مسئله از زبان خودمان، ما را از مسیر درست دور میکند و موفقیت استارتاپ را به خطر میاندازد.
⚠️ نکته مهم دیگر این است که یک استارتاپ در آغاز نباید کاربران را تغییر دهد، بلکه باید به کاربرانی بپردازد که خواستهشان روشن است اما در دستیابی به آن با موانعی مواجهاند.
—
مسئله و خواسته: چرا باید تفاوت را درک کنیم؟
کاربر میخواهد، دوست دارد یا تصمیم گرفته است کاری را انجام دهد؛ اما این فقط خواستهی او است و هنوز مسئلهای شناسایی نشده است**. مسئله وقتی ایجاد میشود که مانعی در مسیر کاربر قرار گیرد و او را از رسیدن به خواستهاش بازدارد.
🧐 در بسیاری از ارائهها دیده میشود که کارآفرینان یکی از این دو قسمت (مسئله و خواسته) را نادیده میگیرند. یعنی یا خواستهی کاربر را بیان میکنند و بدون اشاره به مسئله، آن را مسئله تلقی میکنند یا اینکه مسئلهای را توضیح میدهند که بهوضوح مشخص نیست به کدام خواسته کاربر مرتبط است.
—
🔍 حل مسئله باید قابل تشخیص باشد.
برای شروع، مسئلهای را انتخاب کنید که بتوانید حل شدن آن را بهوضوح تشخیص دهید. بهعنوان مثال، سریعتر انجام شدن کاری برای کاربر، مسئلهای است که به سادگی قابل ارزیابی است.
❌ اما «سختی» به خودی خود بیان مناسبی برای یک مسئله نیست؛ چرا که تشخیص حل شدن آن دشوار است. در چارچوب “Jobs to be Done” پیشنهاد میشود که مسئله بهصورت یک نتیجهی قابل اندازهگیری که هنوز محقق نشده است (unmet measurable outcome) بیان شود.
—
🛑 جلوگیری از محدود کردن مسئله به نبود راهحل
بیان مسئله بهگونهای که راهحل مشخصی را تلویحاً شامل شود، میتواند جلوی نوآوری را بگیرد. برای مثال، اگر مسئله به این صورت بیان شود که “مدیر یک داشبورد ندارد تا همه چیز را ببیند”، این در واقع مسئله نیست. شاید مسئلهی واقعی این باشد که مدیر میخواهد سریع از وضعیت سازمان مطلع شود، یا بتواند بروز مشکلات را بهسرعت تشخیص دهد.
—
⏳ زمان بهعنوان عاملی تأثیرگذار
در بسیاری از موارد، زمانبر بودن انجام کار مانعی اساسی برای کاربر است و تکنولوژی میتواند این زمان را کاهش دهد. حتی اگر سرعت، ارزش اصلی پیشنهادی محصول نباشد، اغلب پس از ارائه راهحل، زمان انجام کار کاهش مییابد. پس همیشه به موضوع زمان و تاثیر آن بر مسئله توجه داشته باشید.
—
💡 فرمول نهایی: مسئلهی کاربر بهطور خلاصه به این شکل بیان میشود:
کاربر میخواهد [هدف مشخص] را انجام دهد، ولی [مانع] مانع انجام آن است.
مثال هایی که باید توجه کنیم :
1. میخواهم حساب بانکی باز کنم، ولی صف بانک طول میکشد 🏦⏳.
2. میخواهم بعد از ساعت ۶ بعد از ظهر بلیت سفرم را بخرم، ولی آژانسهای مسافرتی بستهاند و باید تا صبح صبر کنم 🎫🕖.
3. میخواهم سفر بروم، هتلها پر شدهاند و پیدا کردن اتاق زمانبر است 🏨🔍.
4. میخواهم تاکسی دربست بگیرم ولی پیدا کردن ماشین در اینجا طول میکشد 🚖⏱️.
5. میخواهم فلان جنس را بخرم ولی پیدا کردن مغازهای که جنس مد نظرم را داشته باشد زمانبر است 🛍️🔎.
6. میخواهم موسیقی گوش کنم ولی پلیر همراهم جا ندارد 🎶📱.
7. میخواهم لباس بشویم ولی خیلی انرژیگیر است 👕💦⚡.
8. میخواهم از چت جیپیتی استفاده کنم ولی خطای ۴۰۳ میگیرم 🤖🚫.
9. میخواهم محصولم را در دیجیکالا بفروشم، اما فرآیند باز کردن حساب و اضافه کردن کالا خیلی پیچیده و زمانبر است 🛒🕰️.
10. میخواهم از سر کار به خانه بروم ولی خیلی طول میکشد 🏠⏳.
11. میخواهم حال مادرم را بپرسم ولی رفتن به خانهشان زمانبر است 🏡🚗💬.
12. میخواهم یک سایت فروشگاهی ایجاد کنم ولی بلد نیستم 🌐❓.
13. میخواهم زمان داون شدن سیستم را سریع بفهمم 🖥️🚦🔍.